چشمهای بارانی
آری... بی گمان پیشتر از اینها مرده بودیم اگر عشق نبود
بغضم نمیبارد گره خورده در گلویم اما به روی گونه جاری نمیشود کاش چشمهایم بارانی بود دلم میخواهد چشمهایم ببارد
به خاطر زیبایی هایم که برای عشقی خیالی از دست رفت به خاطر فروغ چشمهایم که بی سبب از بین رفت و به خاطر همه ی روزهای روشنی که تاریک شد کاش هوای چشمانم خیال باریدن داشت کاش قلب یخی ام آنقدر وسعت داشت که با حرفهای عاشقانه ی پسرکی مجنون، ذوب میشد افسوس که دیگر یک زن برفی شده ام!
نظرات شما عزیزان:
قالب رايگان وبلاگ پيجك دات نت |